حدیلغتنامه دهخداحدی . [ ح َ دا ](ع ق ) هرگز. هگرز. هیچوقت . هیچگاه . ابداً. همیشه : لاافعله حدی الدهر (منتهی الارب )؛ ای ابداً.
حدیلغتنامه دهخداحدی . [ ح ُ دا ] (ع اِ) سرودی که شتربانان عرب سرایند شتران را تا تیز روند : نبینی شتر بر حدای عرب که چونش برقص اندر آرد طرب . سعدی (بوستان ).منزل سلمی که بادش ه
حدیفرهنگ انتشارات معین(حُ) [ ع . حداء ] (اِ.) سرود و آوازی که ساربانان عرب خوانند تا شتران تیزتر روند.
هدیلغتنامه دهخداهدی ٔ. [ هََ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). هدء [ هََ / هَُ دْ ءْ ]، هداءة. رجوع به این مدخل ها شود.
هدیلغتنامه دهخداهدی . [ هََ دْی ْ ] (اِ) به معنی دیمه باشد و آن زراعتی است که از آب باران حاصل میشود. (برهان ).
حدیثفرهنگ نامها(تلفظ: hadis) (عربی) سخنی که از پیامبر اسلام (ص) یا بزرگان دین نقل کنند ، روایت ، سخن ، گفته ؛ (در قدیم) داستان ، جدید ، تازه ، نو ؛ (در قدیم) (به مجاز) عشق ، س
فرینواژهنامه آزادحدی، کرانگین، حالت ماکسیمم و مینیمم شكوه دين ،يگانه ،ماه اول فروردين اصلی فَر (با زبر ف) دز زبان پهلوی باستان و تالشی امروزین:خوب، نیک و نیکو، بهتر؛ خوبترین، ب
آستانۀ بوthreshold odor, odor thresholdواژههای مصوب فرهنگستانحدی از بوی نمونۀ آب یا گاز که پس از رقیقسازی، برای شامۀ انسان قابل تشخیص باشد
حد اشتعالپذیریflammability limitواژههای مصوب فرهنگستانحدی که بالاتر از آن یا پایینتر از آن یک گاز سوختنی تبدیل به سوخت یا هوا میشود
حدود عرض خطlimit gauge/ limit gage, Go-No-Go gaugeواژههای مصوب فرهنگستانحدی مشخص برای عرض خط که ابعاد قطعات نباید از آن کمتر یا بیشتر باشد
میانگین وزنی ـ زمانی آستانۀ تأثیرthreshold limit value-time weighted average, TLV-TWAواژههای مصوب فرهنگستانحدی از آلاینده که اگر کارکنان در یک دورۀ کاری، یعنی 8 ساعت در روز یا 40 ساعت در هفته بهصورت متوالی در معرض آن قرار گیرند، از عوارض نامطلوب آن مصون میمانند