قباییانلغتنامه دهخداقباییان . [ ق َ ] (اِخ ) بیغوی پسران ملک بیغوی بن طغان اند و ملک بیغوی معاصر سلطان محمود غزنوی بود و به عدل و انصاف معروف ... چنانکه در آخر عمر از گرانی گوش و ا
قبادیانلغتنامه دهخداقبادیان . [ ق ُ ] (اِخ ) قریه ای بر یکی از شاخابه های جیحون از اعمال بلخ است و مولد ناصرخسرو علوی بدان جا بود. امروز نیز قبادیان نام خره ای است در همان محل در ش
قبادیانیلغتنامه دهخداقبادیانی . [ ق ُ ] (ص نسبی ) منسوب به قبادیان : ناصرخسرو قبادیانی . رجوع به قبادیان و قباذیان و قباذیانی شود.
قباذیانلغتنامه دهخداقباذیان . [ ق ُ ] (اِخ ) از نواحی بلخ است . (معجم البلدان ).موضعی است به بلخ . (منتهی الارب ). از نواحی بلخ است که بدان قراذیان نیز گویند. جائی است بسیار خرم و
قباذیانیلغتنامه دهخداقباذیانی . [ ق ُ نی ی ] (اِخ ) حسین بن وداع از محدثان است . وی از ابوجعفر محمدبن عیسی بن طباع روایت کند و محمدبن محمدبن صدیق بزارو ابوجعفر محمدبن احمدبن موسی و
قباذیانیلغتنامه دهخداقباذیانی . [ ق ُ نی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قباذیان . رجوع به قباذیان و قبادیان شود.
قبادیانلغتنامه دهخداقبادیان . [ ق ُ ] (اِخ ) قریه ای بر یکی از شاخابه های جیحون از اعمال بلخ است و مولد ناصرخسرو علوی بدان جا بود. امروز نیز قبادیان نام خره ای است در همان محل در ش
قبادیانیلغتنامه دهخداقبادیانی . [ ق ُ ] (ص نسبی ) منسوب به قبادیان : ناصرخسرو قبادیانی . رجوع به قبادیان و قباذیان و قباذیانی شود.
قباذیانلغتنامه دهخداقباذیان . [ ق ُ ] (اِخ ) از نواحی بلخ است . (معجم البلدان ).موضعی است به بلخ . (منتهی الارب ). از نواحی بلخ است که بدان قراذیان نیز گویند. جائی است بسیار خرم و
قباذیانیلغتنامه دهخداقباذیانی . [ ق ُ نی ی ] (اِخ ) حسین بن وداع از محدثان است . وی از ابوجعفر محمدبن عیسی بن طباع روایت کند و محمدبن محمدبن صدیق بزارو ابوجعفر محمدبن احمدبن موسی و
قباذیانیلغتنامه دهخداقباذیانی . [ ق ُ نی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قباذیان . رجوع به قباذیان و قبادیان شود.