مشلغتنامه دهخدامش . [ م َش ش ] (ع مص ) دست به چیزی در مالیدن تا پاکیزه شود و چربش آن زائل گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). دست در چیزی درشت
مشواژهنامه آزاد(روستای خلار، استان فارس) [فعل نهی، دوم شخص مفرد] مَشُ، مَشو؛ نرو! (گویش خلاری مرکب از بستکی و لاری و پهلوی است. این روستا در دو منزلی شمال غرب شیراز قرار دارد.
لاگویش بختیاری1. طرف، سمت، جهت comi-lâ>:کدام طرف؟ ؛ ul-lâ:آن طرف؛ il-lâ اینطرف> ؛ 2. لاى، میان؛ 3. تعصب، جانبدارى lâ mon-e dâra>:جانب مرا دارد؛ lâ berâr-e-se nila:از برادرش