نصحلغتنامه دهخدانصح . [ ن ُص ْ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناصح به معنی نصیحت کننده . (آنندراج ). رجوع به ناصح شود.
نصحلغتنامه دهخدانصح . [ ن َ ] (ع مص ) جامه دوختن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). نُصح . (متن اللغة). || صافی شدن . (از المنجد). || خالص شدن
نصحلغتنامه دهخدانصح . [ ن ُ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ نصاح به معنی خیط و رشته و سلک . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نصحلغتنامه دهخدانصح .[ ن ُ ] (ع مص ) نصیحت کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پند دادن . (آنندراج ) (از ناظم الاطب
نصحاءلغتنامه دهخدانصحاء. [ ن ُ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نصیح به معنی پنددهنده است . (از آنندراج ) (از متن اللغة). رجوع به نصیح شود: و صلحاء واعظان و نصحاء مذکران . (ترجمه ٔ محاسن اصف