نفخهلغتنامه دهخدانفخه . [ ن َ خ َ / خ ِ ] (از ع ، اِ) نفخة. یک بار دمیدگی . (از ناظم الاطباء). یک بار دمیدن . (غیاث اللغات ). رجوع به نفخة شود. || دم . (یادداشت مؤلف ).- تا نفخ
نفخهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دم؛ نفس.۲. (پزشکی) [قدیمی] ورم و آماس شکم. نفخهٴ صور: [قدیمی] بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود میدمد و مردگان زنده میشوند: ◻︎ حریفان خل