نفثفرهنگ انتشارات معین(نَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به دل کسی القاء کردن چیزی را. 2 - انداختن چیزی را از دهان . 3 - (مص ل .) تف کردن .
نفثلغتنامه دهخدانفث . [ ن َ ] (ع مص ) دردمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دمیدن . پف کردن . فوت کردن .
کنفثلغتنامه دهخداکنفث . [ ک ُ ف ُ ] (ع ص ) پست قامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نفثة المصدورفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خلطی که بیمار مبتلا به درد سینه از سینه خارج کند.۲. سخنی حاکی از اندوه و غم درونی که گوینده با گفتن آن آرامش پیدا کند.
نفث الدملغتنامه دهخدانفث الدم . [ ن َ ثُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) عبارت است از خونی که ظاهر شود از دهان . (از بحر الجواهر).
نفثةلغتنامه دهخدانفثة. [ ن َ ث َ ] (ع اِ) یکی نفث است . (از اقرب الموارد). رجوع به نفث شود. || دمیدگی . || دمیدگی افسونگر و دم دهنده . (ناظم الاطباء). || انداخته شده . (یادداشت
نفث الشیطانلغتنامه دهخدانفث الشیطان . [ ن َ ثُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) شعر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). غزل . (اقرب الموارد).