نسردلغتنامه دهخدانسرد. [ ن َ رُ / ن َ س ُ / ن ُ س ُ ] (اِ) شکاری . (برهان قاطع) (از جهانگیری ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). شکارکننده . (برهان قاطع). صیاد. (ناظم ال
خونسردگویش اصفهانی تکیه ای: xünsard طاری: xünsard طامه ای: xunsard طرقی: xünsard کشه ای: xünsard نطنزی: xunsard
خونسرد، خونسردفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیاعتنا، بیتفاوت ≠ خونگرم ۲. آرام، بردبار ۳. خوددار، خویشتندار، مسلط به خود ۴. بیتشویش
خونسرددیکشنری فارسی به انگلیسیlevel, cool, coolheaded, impassive, imperturbable, nerveless, nonchalant, quiet, serene, unconcerned, unruffled