ندصلغتنامه دهخداندص . [ ن َ ] (ع مص ) برآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خارج شدن . (اقرب الموارد). ندوص . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به سرعت خارج شدن . (از المنجد)
ندصلغتنامه دهخداندص . [ ن َ دَ ] (ع مص ) شکسته گردیدن آبله ریزه و برآمدن آنچه در آن بود از ریم و زردآب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازگردیدن آبله ریزه و برآمدن آنچه در آن است
ندصةلغتنامه دهخداندصة. [ ن ُ دَ ص َ ] (ع ص ) زن گول بدزبان . حمقاء بذیة. || زن سبک سر. خفیفة طیاشة. (المنجد).
چندصداییpolyphonyواژههای مصوب فرهنگستانبافت موسیقایی که در آن چند بخش صدایی غالباً با هویت مستقل لحنی بهطور همزمان اجرا میشود
کلاچ چندصفحهایmulti-plate clutch, multiple-plate clutch, multi disk clutch, multiple-disk clutch/multiple disk clutch, multi plate, multiple clutchواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کلاچ اصطکاکی در جعبهدندة خودکار که از چندین دیسک و صفحة اصطکاکی تشکیل شده است
همهروشنی چندصداomni on /polyواژههای مصوب فرهنگستانیکی از وضعیتهای مسیر میدی که در آن پیامها از تمام مسیرهای میدی و بهصورت چندصدا دریافت میشوند