نتندیکشنری عربی به فارسیگنديده , بدبو , متعفن , داراي بوي زننده , گند دهان , وابسته به گنديدگي , جسم عفوني , ماده عفوني , الوده , چرکي
نتنلغتنامه دهخدانتن . [ ن َ ] (ع اِ) بوی ناخوش . (منتهی الارب )(آنندراج ). بوی ناخوش و بد. (ناظم الاطباء). رایحه ٔ کریهه . مقابل فوح . (معجم متن اللغة). بوی بد. (غیاث اللغات از
نتنلغتنامه دهخدانتن . [ ن َ ت َ ] (ع اِ) بوی بد. بوی ناخوش . گند. (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) بدبوئی . گَندگی . (یادداشت مؤلف ).- نتن الانف ؛ گَنده دماغی . (یادداشت مؤلف ).
نتنلغتنامه دهخدانتن . [ ن َ ت ِ ] (ع ص ) بدبوی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (از المنجد). نَتُن . (از معجم متن اللغة). نَتین . (از اقرب الموارد) . م
کنتنیلغتنامه دهخداکنتنی . [ ک ُ ت ُ ](ع ص ) (از «ک ن ت ») کنتی . درشت و کلان جثه توانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به کُنتی ّ شود. || (ص نسبی ) (از «ک ون ») پیرکلان .
نتنبیدنیلغتنامه دهخدانتنبیدنی . [ ن َ تُم ْ دَ ] (ص لیاقت ) که تنبیدنی و خراب شدنی نیست . که محکم اساس و استوار است . مقابل تنبیدنی .
نتنزلغتنامه دهخدانتنز. [ ن َت َ ] (اِخ ) نطنز. صورت دیگری از نطنز است . رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 39 و نیز رجوع به نطنز شود.
پزیونتنلغتنامه دهخداپزیونتن . [ پ َ ن ِ ت َ ] (مص ) بزبان زند و پازند بمعنی دادن باشد که در مقابل گرفتن است ویزیونمی یعنی میدهم و پزیونید یعنی بدهید. (برهان قاطع). و مراد صاحب برها