نهزلغتنامه دهخدانهز. [ ن َ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ). زهاء. قدر. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). گویند: هذا نهز کذا، یعنی به اندازه ٔ آن است . (منتهی الارب ). نُهاز. ن
نهزةلغتنامه دهخدانهزة. [ ن ُ زَ ](ع اِ) فرصت . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). پروای کار. (منتهی الارب ). ج ، نُهَز. || غنیمت . (منتهی الارب ). اسم للشی ٔ الذی هو
کنهزهلغتنامه دهخداکنهزه .[ ک َ هََ زَ / زِ ] (اِ) کشواکش و خمیازه باشد که مردم را پیش از آمدن تب واقع شود و آن را به عربی تمطی گویند. (برهان ) (آنندراج ). تمطی و کشواکش ، مثل آن
نهزتلغتنامه دهخدانهزت . [ ن ُ زَ ] (ع اِ) فرصت . (یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود. || غنیمت . (یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود.
نهزملغتنامه دهخدانهزم . [ ن َ زُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن ، بر کنار رودخانه ٔ امام زاده ابراهیم در 12 گزی غرب فومن و 4 هزارگزی جنوب غربی بازار شفت