نهشلغتنامه دهخدانهش . [ ن َ ] (ع مص ) به دندان پیش گزیدن چیزی را و برکندن . (منتهی الارب ). عض . (اقرب الموارد). به دندان پیش گرفتن . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || گزیدن
نهشلغتنامه دهخدانهش . [ ن َ هَِ ] (ع ص ) بعیرٌ نهش ؛ شتر که در باطن سپل آن نشانی باشد سوای اثرة که بر زمین آشکار گردد.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نَمِش . (اقرب الموارد) (
نهشةلغتنامه دهخدانهشة. [ ن َ ش َ ] (ع اِ) یک مرتبه گزیدن . || نوع گزیدن . هیأت گزیدن . || لدغه . لسعة. گزیدگی . (ناظم الاطباء).
برکیارقفرهنگ نامها(تلفظ: bare(a)kiāroq) (ترکی) کلاهش پاره شده ، آن که کلاهش شکسته است ؛ (به مجاز) امیر و صاحب مقام ؛ (در اعلام) نام فرزند ملک شاه سلجوقی ، ملقب به رکنالدین ومکنی