ناحسابیلغتنامه دهخداناحسابی . [ ح ِ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، کسی که به حق راضی نشود. کسی که به حرف حساب گردن ننهد.- آدم ناحسابی ؛کسی که حق و حساب نمیداند. که حرف حساب نمی زند.
ناحسابی کردنلغتنامه دهخداناحسابی کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حق و حساب رعایت نکردن . زور گفتن . بدحسابی کردن .
ناحسابلغتنامه دهخداناحساب . [ ح ِ ] (ص مرکب ) آنکه در حساب اشتلم کند. آنکه به حق اذعان نکند. زورگو. که حرف حساب نشنود. که حرف حساب نزند. که حسابش درست نباشد.