نادملغتنامه دهخدانادم . [ دِ ] (ع ص ) اسم فاعل از نِدَم و ندامة. (اقرب الموارد). پشیمان .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء)(دهار) (غیاث اللغات ). || شرمسار.
نادم جاجرمیلغتنامه دهخدانادم جاجرمی . [ دِ م ِ ج َ] (اِخ ) ملامحمد، دیوانش هشت هزار بیت است و اغلب هجو و هزل و قصیده را محکم میگفت وبه قول هدایت «از تصرف مستمعان برآشفتی ». به سال 1221
نادم شدنلغتنامه دهخدانادم شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پشیمان شدن . افسوس داشتن . متأسف بودن . شرمنده شدن . (ناظم الاطباء).