نبعلغتنامه دهخدانبع. [ ن َ ] (ع مص ) برآمدن آب چاه و چشمه و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بیرون آمدن آب از چشمه . (از اقرب الموارد). نُبوع . (منتهی الارب ).
نبعفرهنگ انتشارات معین(نَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برآمدن آب از چاه ، جوشیدن آب از چشمه . 2 - ظاهر شدن امری از کسی . 3 - (اِ.) راش .
نبعةلغتنامه دهخدانبعة. [ ن َ ع َ ] (اِخ ) جائی است در عرفات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). نبعة و نبیعة،دو موضع یا دو کوه است در عرفات . (معجم البلدان ).
نبعةلغتنامه دهخدانبعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) چوبی و پاره ای از نبع. (از منتهی الارب ). واحد نبع. یک درخت نبع. (ناظم الاطباء). واحد نبع است ، درختی که از آن کمان سازند. (از معجم الب
نبعانلغتنامه دهخدانبعان . [ ن َ ب َ ] (ع مص ) بیرون آمدن آب از قعر چاه . نبوط. (تاج المصادر بیهقی ). نبع. نبوع . جوشیدن و تراویدن آب . رجوع به نبع شود.
نبعانفرهنگ انتشارات معین(نَ بَ) [ ع . ] (مص ل .) بیرون آمدن آب از قعر چاه ، جوشیدن آب از چشمه ، نبع ، نبوع .