نشدلغتنامه دهخدانشد. [ ن َ ] (ع مص ) جستن گمشده را. (آنندراج ). طلب کردن و جستن گمشده را. (از ناظم الاطباء) (از المنجد). نشدة. نشدان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). |
نشدلغتنامه دهخدانشد. [ ن َ ش ُ ] (مص مرخم ) نشدن . ناشدن .- امثال :کار نشد ندارد ؛ همه کاری ممکن است . هیچ کاری ممتنع و محال نیست . (یادداشت مؤلف ).
نشدةلغتنامه دهخدانشدة. [ ن ِ دَ ] (ع مص ) جستن گمشده را. (منتهی الارب ) (از تاج المصادر بیهقی ). نشد. (اقرب الموارد). || تعریف نمودن گمشده را. (از منتهی الارب ). نشد. (اقرب المو