تظرفلغتنامه دهخداتظرف . [ ت َ ظَرْ رُ ] (ع مص ) ظرافت نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بتکلّف زیرکی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیرکی نمودن .
تظرمطلغتنامه دهخداتظرمط. [ ت َ ظَ م ُ ] (ع مص ) در گل و لای افتادن و آلوده گردیدن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). در گل افتادن . (از اقرب الموارد).
تظریبلغتنامه دهخداتظریب . [ ت َ ] (ع مص ) سخت و درشت گردیدن سم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تظرففرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. زیرکی نمودن.۲. خود را زیرک و نکتهسنج وانمود ساختن.۳. ظرافت نمودن.