تراغلغتنامه دهخداتراغ . [ ت َ ] (اِ صوت ) تراق . آواز بلندی که از شکستن یا شکافتن یا افتادن یا بهم زدن دو چیز سخت برآید. مجازاً، صدای رعد و امثال آنها. مثل : صدای تراغ از صحن شن
تراغمیلغتنامه دهخداتراغمی . [ ت َ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به تراغم که بطنی ازسکون است . رجوع به تراغم شود. (اللباب ج 1 ص 172).
تراغمیلغتنامه دهخداتراغمی . [ ت َ غ ِ ] (اِخ ) سلمةبن نفیل السکونی التراغمی . در شام سکونت داشت و اورا با پیامبر (ص ) صحبتی بوده . (اللباب ج 1 ص 172).
تراغملغتنامه دهخداتراغم . [ ت َ غ ِ ] (اِخ ) مالک بن معاویةبن ثعلبةبن عقبةبن السکون ، از کندة. (اللباب ج 1 ص 172).
تراغیلغتنامه دهخداتراغی . [ ت َ ] (ع مص ) با یکدیگر بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : تراغوا؛ اذا رغا واحد هیهنا و واحد هیهنا
تراغیفلغتنامه دهخداتراغیف . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ رغیف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به رغیف شود.