ترفهلغتنامه دهخداترفه . [ ت َ رَف ْ ف ُه ْ ] (ع مص ) آسودگی و دولتمندی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). برآسوده و تن آسان شدن . (ناظم الاطباء). استراحت و تنعم . (از اقرب الموارد) (ا
ترفیهلغتنامه دهخداترفیه . [ ت َ ] (ع مص ) آسان گردانیدن کار بر کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آسوده داشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). رهایِش دادن از غم و اندوه و آس
تریشهلغتنامه دهخداتریشه . [ ت َ / ت ِ ش َ / ش ِ ] (اِ) تریش . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) : جلدی به تن خسته ٔ این زار نمانده ست سراج غمت بسکه کشیده ست تریشه . سلیم (از فرهنگ نظا
تریفلغتنامه دهخداتریف . [ ت َ رَی ْ ی ُ ] (ع مص ) به زمین علفناک رسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ).