تعزیزلغتنامه دهخداتعزیز. [ ت َ ] (ع مص ) ارجمند گردانیدن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). عزیز گردانیدن . (از اقرب الموارد) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). عزیز کرد
تبزیزلغتنامه دهخداتبزیز. [ ت َ ] (ع مص ) برون آوردن . || از اقران خویش درگذشتن بفضل . (دستورالاخوان ).
تحزیزلغتنامه دهخداتحزیز. [ ت َ ] (ع مص ) رخنه کردن سر دندان ، چنانکه سر دندان جوانان باشد. (تاج المصادر بیهقی ). تیز کردن سر دندان را، چنانکه دندان جوانان باشد. (منتهی الارب ) (ن
ترزیزلغتنامه دهخداترزیز. [ ت َ ] (ع مص ) آسان و بمراد کردن کار را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آسان و آماده کردن کار را. (از اقرب الموارد)(از المنجد): رززت ذلک الام
تعریزلغتنامه دهخداتعریز. [ ت َ ] (ع مص ) گرفته و ترنجیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پوشیدن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار
تعزیت گفتنلغتنامه دهخداتعزیت گفتن . [ ت َ ی َ گ ُ ت َ ] (ع مص ) امر فرمودن ماتم زدگان و خویشان مرده را بصبر و شکیبایی . (ناظم الاطباء) : خرچنگ تعزیت یاران گذشته و تهنیت حیات باقی ایشا