تسدیلغتنامه دهخداتسدی . [ ت َ س َدْ دی ] (ع مص ) بر زبر چیزی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). ||
تسدیکلغتنامه دهخداتسدیک . [ ت َ ] (ع مص ) خنورهای خرما را بر همدیگر نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بر هم نهادن سبدهای خرما. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
تسدیةلغتنامه دهخداتسدیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پود در دادن چیزی را. (زوزنی ). بافتن جامه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسدیحلغتنامه دهخداتسدیح . [ ت َ ] (ع مص ) کشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسدیدلغتنامه دهخداتسدید. [ ت َ ] (ع مص ) توفیق دادن . (تاج المصادر بیهقی ). توفیق صواب و سداد دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکو کردن و توفیق صواب و سداد دادن خدا ک
تسدیسلغتنامه دهخداتسدیس . [ ت َ ] (ع مص ) شش رکن ساختن چیزی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). چیزی را به شکل شش گوشه ساختن و به شش جزء تقسیم کردن (ناظم الاطباء).