تقصرلغتنامه دهخداتقصر. [ ت َ ق َص ْ ص ُ ] (ع مص ) مشغول داشتن بکاری و بسنده کردن ،یقال : تقصرت الصبی به ؛ مشغول داشتم آن کودک را به آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا
تقوصرلغتنامه دهخداتقوصر. [ ت َ ق َ ص ُ ] (ع مص ) درآمدن بعض چیزی در بعض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تقوصرةلغتنامه دهخداتقوصرة. [ ت َ ق َ ص َ رَ ] (ع مص ) کوتاهی ظاهر کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).