تقعلغتنامه دهخداتقع. [ ت َ ق َ ] (ع مص ) گرسنگی و گرسنه شدن . والفعل من سمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تقعوشلغتنامه دهخداتقعوش . [ ت َ ق َ وُ ] (ع مص ) تقعوس . کلانسال گردیدن . || ویران شدن خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقعیبلغتنامه دهخداتقعیب . [ ت َ ] (ع مص ) قبه دار شدن سم اسب مانا به قعب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || دور درشدن در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). به
تقعیثلغتنامه دهخداتقعیث . [ ت َ ] (ع مص ) از بیخ برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تقعیدلغتنامه دهخداتقعید. [ ت َ ] (ع مص ) خدمت کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازداشتن کسی را از چیزی . (از اقرب الموارد).