تحفظلغتنامه دهخداتحفظ. [ ت َ ح َف ْ ف ُ ] (ع مص ) پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). احتراز. (اقرب الموارد). احتراز و تصون . (قطر المحیط): علیک بالتحفظ من ال
تحفظفرهنگ مترادف و متضاد۱. حفظ، نگهداری ۲. احتراز، خودداری، خویشتنداری ۳. یادگیری ۴. هشیاری ۵. نگاه داشتن
تحفظفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خود را حفظ کردن؛ خودداری کردن؛ هوشیار و بیدار بودن و پرهیز کردن؛ خود را نگه داشتن.۲. خویشتنداری.