تحیرلغتنامه دهخداتحیر. [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) سرگشته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). سرگشته شدن و در حیرت افتادن . (از قطر المحیط). در ح
تحیرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. حیران شدن؛ سرگشته شدن.۲. سرگردانی؛ سرگشتگی.۳. (اسم) (تصوف) از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی میبیند.
فقدان تحیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ان تحیر، بیتفاوتی، فقدان هیجان، بیخیالی، خونسردی، آرامش، فقدان حساسیت روحی، عادت
تحجیرلغتنامه دهخداتحجیر. [ ت َ ] (ع مص ) خرمن کردن ماه یا گرد شدن ماه به خطی باریک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خطی گرد ماه برآمده شدن و خرمن کردن ماه . (آنندراج ). گرد شدن م
تحویرلغتنامه دهخداتحویر. [ ت َح ْ ] (ع مص ) سپید کردن جامه و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). سپید کردن جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || گرد کردن ن