jogدیکشنری انگلیسی به فارسیتنه زدن، بی قاعدگی، جلو امدگی یا عقب رفتگی، تنه زدن به، هل دادن، اهسته دویدن
تخلجلغتنامه دهخداتخلج . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) جنبیدن و لرزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اضطراب و تحرک .(اقرب الموارد) (المنجد). || تفکک و پیچ پیچان راه رف
تخل عنهدیکشنری عربی به فارسیپيش رفتن , پيش از چيزي واقع شدن , مقدم بودن بر , چشم پوشيدن از , صرفنظر کردن از , رها کردن