تمثللغتنامه دهخداتمثل . [ ت َ م َث ْ ث ُ ] (ع مص ) قصاص گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خواندن بیتی را بعد دیگری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوا
تمثلفرهنگ انتشارات معین(تَ مَ ثُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - داستان زدن ، مثال آوردن . 2 - شبیه چیزی شدن . 3 - قصاص گرفتن .
تمثلفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (ادبی) بیان کردن شعر، حدیث، داستان، و مانند آن بهعنوان مثال در میان سخن؛ تمثیل.۲. مثل و شبیه چیزی شدن.۳. [قدیمی] مثل زدن؛ داستان زدن.۴. [قدیمی] قصاص گرفتن.