تمیمهفرهنگ انتشارات معین(تَ مِ) [ ع . تمیمة ] (اِ.) طلسمی که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال آویزند. ج . تمایم .
تمیمهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمُهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشمزخم به گردن اطفال آویزان کنند؛ تعویذ؛ حرز.
تمهمهلغتنامه دهخداتمهمه . [ ت َ م َ م ُه ْ ] (ع مص ) باز ایستادن و برگردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمیلهلغتنامه دهخداتمیله . [ ت ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند که در بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع است و 720 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
تمیملغتنامه دهخداتمیم . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تمیمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیمة شود.
تمیشه بورلغتنامه دهخداتمیشه بور. [ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) از تمیشه = نام ناحیه و بور= خار. و این اصل کلمه ٔ تمشک است و تمیشه بور، نامی است که در طوالش به تمشک دهند. (یادداشت به خط