تنضیبلغتنامه دهخداتنضیب . [ ت َ ] (ع مص ) فروشدن آب به زمین . || کم شیر گردیدن ناقه و دیر دوشیده شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تخضیبلغتنامه دهخداتخضیب . [ ت َ ] (ع مص ) خضاب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رنگ کردن چیزی را. (منتهی الارب ). رنگ کردن چیزی را. و تشدید بخاطر مبالغت بود. (اقرب الموارد) (المنجد).
تقضیبلغتنامه دهخداتقضیب . [ ت َ ] (ع مص ) اشتر را پیش از ریاضت برنشستن . (تاج المصادر بیهقی ). || بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بریدن رز.
تنبیبلغتنامه دهخداتنبیب . [ تَم ْ ] (ع مص ) انبوب برآوردن گیاه و با انبوب شدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تنحیبلغتنامه دهخداتنحیب . [ ت َ ] (ع مص ) سخت کوشیدن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سخت راندن شتر به جهت نوبت آب . (منتهی الارب ) (آنندراج
تنضیدلغتنامه دهخداتنضید. [ ت َ ] (ع مص ) بر هم نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). بر هم نهادن رخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).