تندهلغتنامه دهخداتنده . [ ت َ دَ ] (اِخ ) قریه ٔ بزرگی است از صعید ادنی بر جانب غربی نیل . (از معجم البلدان ).
تندهلغتنامه دهخداتنده . [ ت َ دَ / دِ ] (اِ) هسته ٔ زردآلو و مانند آن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || هسته ٔ شیرین کرده ٔ زردآلوی تلخ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تندهلغتنامه دهخداتنده . [ ت ُ دَ / دِ ] (اِ) چیزی باشد که مانند غنچه مرتبه ٔ اول از درخت سر زند و بعد از آن برگ از میان آن برآید. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ
تندهاکیfloorball, floor hockeyواژههای مصوب فرهنگستانورزشی تیمی و سالنی بین دو تیم ششنفره که بسیار شبیه به هاکی روی یخ است ولی بدون چرخسره و با توپ پلاستیکی سبک بازی میشود
تندهتودblastomaواژههای مصوب فرهنگستاننورویش مرکب از یاختههای رویانی منشأ گرفته از تودینۀ یک اندام یا بافت متـ . تندهیاختهتود blastocytoma گوشتپوشچنگار رویانی embryonal carcinosarcoma