تننواژهنامه آزاداین واژه برگرفته از نت نویسی موسیقی قدیم می باشد که به تنانین معروف است تنهایی معنی خاصی ندارد ماند نتهای موسیقی امروز ی یعنی دو؛ر؛می؛فا...که به تنهایی معنی لغو
تنن له بنلغتنامه دهخداتنن له بن . [ ت ُ ن ُ ل ِ ب َ ] (اِخ ) تنن . یکی از شهرهای عمده ٔ ایالت ساووای علیا است که در ادوار پیشین پایتخت شابله بود. این شهر در کنار دریاچه ٔ لمان واقع ا
تنندلغتنامه دهخداتنند. [ ت َ ن َن ْ] (اِ) عنکبوت باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). تنندو.تننده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). تندو.(فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). هر سه
تنندولغتنامه دهخداتنندو. [ ت َ ن َن ْ ] (اِ) غنده بود یعنی عنکبوت ، دیوپای نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 407). بمعنی تنند است که عنکبوت باشد. (برهان ). تندوست . (شرفنامه ٔ م
تنندهلغتنامه دهخداتننده . [ ت َ ن َن ْ دَ / دِ ] (اِ) عنکبوت . غنده . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). عنکبوت . (صحاح الفرس ) (زمخشری ) (منتهی الارب ). بمعنی تندو است که عنکبوت باشد. (برها
تنندهلغتنامه دهخداتننده . [ ت َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) آنکه می تند و کشنده و پیچنده . (ناظم الاطباء). صفت فاعلی از تنیدن . کسی که عمل تنیدن را بجای آورد. رجوع به تنیدن و ماده ٔ ب