تترسلغتنامه دهخداتترس . [ ت َ ت َرْ رُ ] (ع مص ) سپردار شدن . (زوزنی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تتریس ؛ سپر پیش داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): تسترت بک من ا
تترستاقلغتنامه دهخداتترستاق . [ ت َ رُ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای ییلاقی بخش نور شهرستان آمل است . این دهستان در 24 هزارگزی خاور بلده واقع است و هوای آن سرد و آب آن از چشمه سار و مح