تاملغتنامه دهخداتام . (ص ) بمعنی بسیار کم و بغایت اندک . (از برهان ). و رجوع به انجمن آرا و آنندراج و شرفنامه ٔ منیری و فرهنگ جهانگیری و ناظم الاطباءشود. بمعنی اندک بزبان طوس ل
تامکلغتنامه دهخداتامک . [ م ِ ] (ع اِ) کوهان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کوهان بلند. ج ، توامک . (مهذب الاسماء): سنام تامک ؛ کوهان دراز و بلند. (ناظم الاطباء). || (ع ص ) نا
کتاملغتنامه دهخداکتام . [ ک َ ] (اِ) تالار باشد و آن عمارتی است که از چوب و تخته سازند. (برهان ). تالاری که از چوب و تخته سازند و آن را در تبرستان ناپار گویند. (آنندراج ). تالار