تانالغتنامه دهخداتانا. (اِخ ) رودی به «لاپونی » که فنلاند را از نروژ جدا سازد و به اقیانوس منجمد شمالی می ریزد و درازی آن در حدود 402 هزار گز است .
تانالغتنامه دهخداتانا. (اِخ ) عباس اقبال در تاریخ مغول بندری را به نام تانا ذکر می کند:... مخصوصاً در دو محل «تانا» یعنی بندر آزف و بوسفور نیز صاحب تأسیسات تجارتی شدند... (ص 56
تاناکلغتنامه دهخداتاناک . (ص مرکب ) کسی که در وقت تکلم بیشتر حرف «ت » را تکلم کند. (ناظم الاطباء). گوینده ای که در سخن گفتن «تا» بسیار آرد : تمتمه ؛ سخن «تاناک » یا «میم ناک » گف
تاناکالغتنامه دهخداتاناکا. (اِخ ) کسی است که آزمایش های وی در مورد کرم ابریشم مشهور است . رجوع بکتاب وراثت عزیزاﷲ خبیری ص 110 و 162 شود.
تاناکیللغتنامه دهخداتاناکیل . (اِخ ) زن تارکین قدیمی است که بر اثر لیاقت و نفوذ وی تارکین صاحب تاج و تخت گشت . پس از مرگ شوهرش در تحت سرپرستی «سرویوس تولیوس » درآمد. رجوع به تارکین
تانائیسلغتنامه دهخداتانائیس . (اِخ ) تاناایس . نام یونانی رود «دُن » امروزین . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 583، 584، 598 و 603 شود.
تاناگرالغتنامه دهخداتاناگرا. (اِخ ) شهری به یونان قدیم در «به اوتی » و بر کنار رود «آسوپوس » واقع است . در سال 457 ق . م . اسپارتیها در این شهر بر آتنیها پیروز شدند. این شهر یکی از