تایادلغتنامه دهخداتایاد. (اِخ ) مصحف تایاباد، تایاباذ، تایباد و تایب آباد است . رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 337 و تایاباد و تایباد و تایب آباد شود.
تایادوسلغتنامه دهخداتایادوس . (اِخ ) برادر و سپهسالار امپراطور روم و سفیر وی به ایران در دوران پادشاهی خسروپرویز. این نام در شاهنامه تصحیف شده و بصورت «نیاطوس » ضبط گردیده .محمد مع
تاییدنلغتنامه دهخداتاییدن . [ دَ ] (مص ) شباهت داشتن و مشابه بودن .(ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 286).
تاییدنلغتنامه دهخداتاییدن . [ دَ ] (مص ) تائیدن . گذاردن . صبر کردن : بتا؛ بگذار. رجوع به تائیدن در همین لغت نامه شود.
تایابادلغتنامه دهخداتایاباد. (اِخ ) تایاباذ، قریه ای در بوشح از اعمال هرات . (انساب سمعانی ورق 102 ب ) (معجم البلدان ج 2 ص 357). در مرآت البلدان ج 1 ص 337 این کلمه به تصحیف تایاد آ
تایابادیلغتنامه دهخداتایابادی . (اِخ )ابراهیم بن محمد تایابادی مکنی به ابوالعلاء فقیه و پیشوای کرامیة بود. حافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبةاﷲ دمشقی و دیگران از وی روایت کرده اند.