تلعلعلغتنامه دهخداتلعلع. [ ت َ ل َ ل ُ ] (ع مص ) شکسته شدن استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || غلطیدن از گرسنگی . (منتهی الارب ) (از آنندراج
تعلعللغتنامه دهخداتعلعل . [ ت َ ع َ ع ُ ] (ع مص ) دودله شدن و نرم و فروهشته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تعلعل الرجل ُ؛ اضطراب و استرخی . (اقرب الموا
تلعلملغتنامه دهخداتلعلم . [ ت َ ل َ ل ُ ] (ع مص ) درنگ کردن در کار و توقف نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فریتاگ صحیح این کلمه را تلعسم میداند. (از دزی ج 2 ص 53