تللغتنامه دهخداتل . [ ] (اِخ ) در دوم تواریخ ایام 27:3 عوفل نامیده شده است و در میان وادی پنیرفروشان و وادی قدرون واقع است و بواسطه ٔ محل طبیعی آن و برجی که در آنجا میباشدبغای
تللغتنامه دهخداتل . [ ت َل ل ] (ع اِ) توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته . ج ، تِلال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قطعه زمینی که از اطراف خود کمی بلندتر باشد جمع آن تلال و تُلو
تللغتنامه دهخداتل . [ ت َل ل ] (ع مص ) بر روی افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر زمین زدن کسی را یا برگردن و روی افکندن او را. (منتهی الارب )
تل گوکلغتنامه دهخداتل گوک . [ ت ُ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاپور است که در بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
تلججلغتنامه دهخداتلجج . [ ت َ ل َج ْ ج ُ ] (ع مص ) دعوی کردن متاع کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلکلغتنامه دهخداتلک . [ ت َ ل َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کنارک است که در شهرستان چابهار واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
تلکلغتنامه دهخداتلک . [ ت ِ ] (اِ) زنجبیل تر و تازه را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). زنجبیل تر که به هندی ادرک گویند. (فرهنگ رشیدی ). (شرفنامه ٔ منیری ).