تیحلغتنامه دهخداتیح . [ ت َ ] (ع مص ) تقدیر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مهیا و مقدر شدن چیزی برای کسی : تاح له ُالشی ٔ تیحاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
وتیحلغتنامه دهخداوتیح . [ وَ ] (ع ص ) چیز اندک حقیر. (منتهی الارب ). چیز اندک و حقیر. (ناظم الاطباء).
تیحانلغتنامه دهخداتیحان . [ ت َی ْ ی َ / ی ِ ] (ع ص ) آنکه پیش آید بکاری که نباید. || آنکه خود را در بلا افکند. || اسپی که از نشاط خمان و چمان رود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
توتیحلغتنامه دهخداتوتیح . [ ت َ تی ] (ع مص ) کم کردن دهش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کم کردن عطا. (از اقرب الموارد).
تجویحلغتنامه دهخداتجویح . [ ت َج ْ ] (ع مص ) پوشیدن پای را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).