تیخلغتنامه دهخداتیخ . (ص ) هر چیز سرتیز را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به تیغ شود. (حاشیه ٔ برها
تیخلغتنامه دهخداتیخ . [ ت َ ] (ع مص ) زدن کسی را به متیخه : تاخه ُ بالمتیخه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تیخهلغتنامه دهخداتیخه . [ خ ِ ] (اِخ ) الهه ٔ نیکبختی درنزد یونانیان . رجوع به کتاب یشتها ج 2 ص 314 شود.