تزندلغتنامه دهخداتزند. [ ت َ زَن ْ ن ُ ] (ع مص ) تنگ آمدن به جواب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). عاجز شدن از جواب . (از المنجد): سا
تزندرلغتنامه دهخداتزندر. [ ت َ زَ دَ ] (اِ) مرغکی است که او رابه عربی صعوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ترند و تژ و صعوه در همین لغت نامه شود
تزندقلغتنامه دهخداتزندق . [ ت َ زَ دُ ] (ع مص ) ملحد شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). زندیق شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموار