هصلغتنامه دهخداهص . [ هََ ص ص ] (ع مص ) افشردن . (تاج المصادر بیهقی ). || به پای سپردن چیزی را و شکستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درنشاندن . (منتهی الارب ). رجوع ب
هصولغتنامه دهخداهصو. [ هََ ص ْوْ ] (ع مص ) کلانسال گردیدن و پیر شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
وهصلغتنامه دهخداوهص . [ وَ ] (ع مص ) شکستن چیزی نرم و سست یا میان کاواک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). چیزی سست را شکستن . (تاج المصادر بیهقی ). || سرشکستن . || سخ
وهصةلغتنامه دهخداوهصة. [ وَ ص َ ] (ع اِ) مرة است از وهص . (از اقرب الموارد). رجوع به وهص شود. || زمین گرد هموار پست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
هصورلغتنامه دهخداهصور. [ هََ / هََ ص ْ وَ ] (ع ص ، اِ) شیر. (از اقرب الموارد): و تحت ثیابه اسدٌ هصور؛ ای قوی . (منتهی الارب ) : سلطان چون شیر هصور و فحل غیور بر عقب ایشان تا به
هصورةلغتنامه دهخداهصورة. [ هََ ص ْ وَ رَ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). هصام . هصر. هصم . هصور. رجوع به این مدخل ها شود.