لقاح برونتنیin vitro fertilization, IVFواژههای مصوب فرهنگستانانجام عمل لقاح در شرایط آزمایشگاهی متـ . لقاح درشیشه
هربلغتنامه دهخداهرب . [ هََ رَ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). فرار. (اقرب الموارد) : هرکه با تو بجنگ گشت دچاربا ظفر نزد او یکی است
هربلغتنامه دهخداهرب . [ هَُ ] (ع اِ) پیه تنک بالای شکنبه و روده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). چادر پیه . (یادداشت به خط مؤلف ). ثرب . رجوع به چادر پیه شود.
کهربدیکشنری عربی به فارسیتحت تاثير برق قرار دادن , برق زده کردن , الکتريکي کردن , به هيجان اوردن , بابرق کشتن , مردن در اثر برق
کهربلغتنامه دهخداکهرب . [ ] (اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را صورتی از کهربا می داند. رجوع به دزی ج 2 ص 495 و کهربا شود.
هربولغتنامه دهخداهربو. [ هََ ] (اِ) گیاهی است شبیه به ضیمران . (یادداشت به خط مؤلف ) : اگر چه هربو چون ضیمران بود در شکل کجا توان شبه ضیمران به هربو کرد.اثیرالدین اخسیکتی .