isthmianدیکشنری انگلیسی به فارسیمهاجم، ساکن تنگه، برزخی، تنگهای، وابسته به تنگهپاناما، وابسته به باریکه، گردنهای
isthmianدیکشنری انگلیسی به فارسیمهاجم، ساکن تنگه، برزخی، تنگهای، وابسته به تنگهپاناما، وابسته به باریکه، گردنهای