انعکاسinversion 1واژههای مصوب فرهنگستانبا مفروض بودن نقطهای مانند o در یک صفحه یا فضا، نگاشتی از صفحه یا فضا به خودش که هر نقطه را به نقطۀ منعکس آن نسبت به دایره یا کرهای به مرکز o مینگارد
تقارن وارونیinversion symmetryواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بهموجب آن قوانین فیزیک براثر تبدیلهای وارونی ناوردا باقی میمانند
عکسدیکشنری فارسی به انگلیسیconverse, illustration, inverse, inversion, likeness, photo-, photograph, picture, portrait, reflection, representation, reverse, semblance, shot