invadeدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله کردن، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
invadedدیکشنری انگلیسی به فارسیتهاجمی، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
invadesدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله می کند، تجاوز کردن، هجوم کردن، تهاجم کردن، حمله کردن بر، تاخت و تاز کردن در
زون تاختهinvaded zoneواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از دیوارۀ چاه گمانه که مایع حفاری در آن نفوذ کرده و جانشین شارۀ سازند شده است
گونه مهاجمinvasive species, invaderواژههای مصوب فرهنگستانگونة وارداتی تهاجمی که در محل جدید منتشر میشود و عمدتاً در رقابت با گونه یا گونههای بومی جای آنها را میگیرد