عایق 2insulatorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینهای ch
مَقَرهinsulatorواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای برای عایقسازی الکتریکی و نگهداشتن مکانیکی تجهیزات یا رساناهایی که تحت پتانسیل الکتریکی قرار دارند
تنة مقرهinsulator trunk, insulator shankواژههای مصوب فرهنگستانبخش مرکزی و عایق مقره که سایهاندازها از آن بیرون زدهاند
زنجیرة مقرهinsulator stringواژههای مصوب فرهنگستاندو یا چند مقره که به هم جفت شدهاند تا از رساناهای خط هوایی در برابر خمش محافظت کنند
مجموعهمقرهinsulator setواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از چند مقره همراه با سربند و تهبند که برای کاربردهای خاص طراحی میشود
عایق 2insulatorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینهای ch
جرقۀ سربهسرflashoverواژههای مصوب فرهنگستانتخلیۀ الکتریکی ناخواسته و غالباً درخشانی که در طول سطح مَقَره (insulator) یا هر مادۀ دیالکتریک روی میدهد