inosculatingدیکشنری انگلیسی به فارسیتشخیص دادن، بهم پیوستن، درهم باز شدن، سردرهم اوردن، بهم اتصال دادن، امیختن
آموزش بازداری فشار روانیstress-inoculation trainingواژههای مصوب فرهنگستانبرنامة آموزشی چهارمرحلهای بهمنظور مدیریت فشار روانی که اغلب در رفتاردرمانیِ شناختی به کار میرود
کشت اولیهprimary culture 2واژههای مصوب فرهنگستانکشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکرب برگرفته از محیط طبیعی
کشت در مایعliquid culture, broth cultureواژههای مصوب فرهنگستانکشت حاصل از تلقیح (inoculation) میکربها در یک محیط مایع
کشت سنبهایstab cultureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشت که در آن تلقیح (inoculation) از سطح تا عمق محیط کشت جامد انجام میشود