بازدارندهinhibitorواژههای مصوب فرهنگستانمادهای که یک واکنش شیمیایی را متوقف میکند یا به تأخیر میاندازد
پتانسیل پسهمایهای مهاریinhibitory postsynaptic potentialواژههای مصوب فرهنگستانپتانسیل الکتریکی ناشی از بیشقطبیده شدن غشا در محدودهای بسیار کوچک اختـ . پُتاپَس مهاریIPSP
شرطیسازی مهاریinhibitory conditioningواژههای مصوب فرهنگستاندر شرطیسازی کلاسیک، موقعیتی که در آن میان محرکهای شرطی و غیرشرطی همراهی منفی وجود دارد بهطوریکه در حضور محرک شرطی پاسخ کاهش مییابد
بازداردیکشنری فارسی به انگلیسیbalk, check, curb, deterrent, hindrance, impediment, inhibition, inhibitory, preventive, punitive, restraint, restrictive
رِنای تداخلگر کوچکsmall interfering RNAواژههای مصوب فرهنگستانرِنای کوچک 21 تا 22 نوکلئوتیدی که در تجزیه و منع رونویسی رِنا نقش دارد اختـ . رِناتک siRNA متـ . رِنای بازدارندۀ کوچک small inhibitory RNA
جلوگیردیکشنری فارسی به انگلیسیathwart, balk, bar, blocker, check, constraint, exclusive, fence, hindrance, preventive, impediment, inhibition, inhibitory, obstacle