آستر بازدارندهinhibitive primerواژههای مصوب فرهنگستانرنگهای آستری فلزی که به دلیل وجود رنگدانههای بازدارندۀ معدنی و بهندرت آلی در آنها با انحلالپذیری خود یا با انحلالپذیری محصولات ناشی از واکنش با حامل (vehi
رنگدانۀ بازدارندهinhibitive pigment, corrosion-inhibitive pigmentواژههای مصوب فرهنگستانرنگدانهای که مانع از فرایند خوردگی میشود یا آن را به تعویق میاندازد
شستوشوی بازدارندۀ زنگrust-inhibitive washواژههای مصوب فرهنگستانایجاد پوشش تبدیلی بر روی سطح آهن پیش از رنگ کردن
خویشتن داریدیکشنری فارسی به انگلیسیcontinence, inhibition, mortification, self-control, self-denial, self-restraint, stoically, stoicism, temperance