inductionدیکشنری انگلیسی به فارسیالقاء، استقراء، استنتاج، قیاس، مقدمه، قیاس کل از جزء، ایراد، ذکر، پیش سخن
استقراinduction 1واژههای مصوب فرهنگستان[روانشناسی] رسیدن به یک اصل یا نتیجهای کلی از تعدادی مشاهدۀ جزئی [ریاضی] فرایند اثبات حکمی برای همۀ اعداد طبیعی ازطریق اثبات آن برای عدد 1 و اثبات آن برای هر
القاinduction 2واژههای مصوب فرهنگستان[روانشناسی] پدیدهای که در آن تقویت برخی اَشکالِ رفتار سبب افزایش احتمال وقوع آنها و نیز صورتهای مشابه دیگری، که تقویت نشدهاند، میشود متـ . تعمیم پاسخ resp