بهخطin-line, inline directionواژههای مصوب فرهنگستانراستای موازی با خطوط گیرنده در لرزهنگاری سهبعدی
صافش در مجراin-line filtration, direct in-line filtrationواژههای مصوب فرهنگستانافزودن مادة منعقدکنندة شیمیایی به لولة ورودی واحد صافش آب بدون استفاده از تجهیزات ویژة انعقاد و لختهسازی
موتور خطیin-line engine/ inline engine, in-line cylinder engine, straight engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوري كه سيلندرهاي آن در يك رديف در كنار هم قرار دارند
هدلغتنامه دهخداهد. [ هََدد / هَِدد ] (ع ص ) مرد سست و ضعیف . (منتهی الارب ). ج ، هِدّون . (از اقرب الموارد).
هدلغتنامه دهخداهد. [ هََ دد ] (ع ص ، اِ) مرد گرامی نژاد و جوانمرد. (منتهی الارب ). مرد کریم . (اقرب الموارد). || بانگ شتر. (منتهی الارب ). بانگ غلیظ. (اقرب الموارد). || آواز س